آثار یاد مرگ

آثار یاد کردن مرگ

فِی الکافِی عَنِ الباقِرِ علیه‌السلام أَکثِر ذِکرَ الموت فَإِنَّهُ لَم یُکثِر ذِکرَهُ إِنسانٌ إِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنیا (۱)

یاد مرگ را در ذهن خودت افزایش بده؛ زیاد به فکر مردن باش.هیچ انسانی نیست که یاد مرگ در او زیاد باشد مگر اینکه نسبت به دنیا بی‌رغبت می‌شود.

مشکلات عمده‌ی ماها به‌خاطر رغبت در دنیا است؛ این مظاهر زندگی دنیا از مال و ثروت و تجمل و زیبایی‌ها و قدرت و زور و اعتبار و مانند اینها که همه‌اش دنیاست، رغبت به این دنیا به این مظاهر دنیوی است که ماها را می‌لغزاند. البته این‌جور نیست که این مظاهر دنیا بد باشند؛ نه، «أَلمَالُ وَالبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنیَا»(۲) هیچ توبیخ نشده کسی برای داشتن مال یا برای داشتن فرزندان و خانواده و از این قبیل؛ آن چیزی که [به ما] ضرر می‌زند میل افراطی و شدید به این مظاهر است که انسان را در سر دوراهی‌ها می‌کشاند به یک سمت غلط؛ آن‌جایی که انسان باید فداکاری کند نمی‌کند؛ آن‌جایی که باید انفاق کند نمی‌کند. اشکال عمده‌ی ما انسان‌های ضعیف در زندگی دنیا همین است دیگر، رغبت زیادی به دنیا، عشق به دنیا، فریفتگی به دنیا. علاج این فریفتگی چیست؟ ذِکرُ الموت، أَکثِر ذِکرَ الموت، إِکثار ذکر موت؛ [اینکه] زیاد انسان به یاد مرگ بیفتد.

أَلْمَالُ وَالْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَالْبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیْرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَابًا وَخَیْرٌ أَمَلًا(2)

مال و فرزندان زینت زندگی دنیایند، و ماندگارهای نیکو (مانند اعتقادات حقّه و فضائل نفسانی و عمل‌‌های نیک) در نزد پروردگار تو از نظر پاداش بهتر، و از نظر امید (به بازتاب دنیوی و اخروی آن) نیکوتر است.

۱) الشافی، صفحه‌ی ۸۷۶

۲) بخشی از آیه‌ی ۴۶ سوره‌ی مبارکه‌ی کهف

[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج مورخ 95/01/30]

نیاز انسان مومن

مؤمن نیازمند سه خصلت است

امام جواد علیه السلام: اَلمُؤمِنُ یَحتاجُ إلی ثَلاثِ خِصالٍ: تَوفیقٍ مِنَ اللهِ، وَ واعِظٍ مِن نَفسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّن یَنصَحُهُ؛

مؤمن نیازمند سه خصلت است: توفیق از سوی خداوند، واعظی از درون خود، پذیرش نسبت به کسی که او را پند می دهد.

نیاز انسان مومن:

1.توفیق از طرف خداوند متعال            2.واعظ درونی               3.پندپذیر بودن شرح حدیث

انسان همواره نیازمند موعظه و پند است. موعظه و پند، غذای معنوی و ملکوتی است که باطن و روح انسان را پرورش می دهد و زمینه سعادت و خوشبختی را در دنیا و آخرت فراهم می کند. پند پذیری، اخلاق صالحان و اولیاست. پند پذیری؛ یعنی این که انسان از هر حادثه، جریان و گفتار مناسبی عبرت بگیرد و آن تجربه را به کار بندد.«پند پذیری»، مردی شراب خوار، عیاش و غافل چون «بشر حافی» را به گردونة دین، معرفت، عرفان، و توبه واقعی کشانید و او را تبدیل به یکی از اولیای خدا کرد. فضیل عیاض که مردی راهزن، دزد و مجرم بود، با پند و اندرز به مقام والای انسانیت و اوج عرفان عملی رسید. سدیدالدین حمصی، نخود فروشی از اهل ری بود که در اثر گوش شنوا داشتن در سن پنجاه سالگی به مدرسة علوم اسلامی رفت و تبدیل به عالمی فرهیخته، و فقیهی بزرگ، و نویسنده ای توانا گردید. و بالاخره سکاکی که چاقوسازی بی سواد، غریب و ناشناخته بود، به ادیبی بزرگ، و لغت شناسی کم نظیر تبدیل شد. پند پذیری، کافر را مسلمان، مشرک را مؤمن، بی خبر را آگاه، جاهل را عالم، متوقف را متحرک، مجرم را توبه کار و بی هنر را هنرمند می نماید. حضرت جواد الائمه علیه السلام در روایتی بسیار مهم می فرماید: المُؤْمِنُ یحْتاجُ إلی تَوْفِیقٍ مِنَ اللهِ، وَ واعِظٍ مِن نَفْسِهِ، وَ قَبُولٍ مِمَّنْ ینْصَحُهُ»؛ مؤمن به توفیقی از جانب خدا، و پند دهنده ای از درونش، و پذیرش پند و نصیحت از کسی که او را پند می دهد، نیازمند است.

توفیق از طرف خداوند

« توفیق» زمانی حاصل می شود که همه ی اسباب و عوامل برای رسیدن به هدف و تأمین خواسته ها، فراهم و هماهنگ باشد .توفیق دهنده ی اصلی خداوند است. پیامبران الهی با هم با گفتنِ «و ما توفیقی اِلّا بالله»، فراهم شدن برنامه ها و عوامل هدایت بشر را از سوی خدا می دانستند. این نگاه توحیدی، سبب می شود انسان بیش از آن که به فکر و نیروی خودش تکیه داشته باشد، به توفیق الهی و سبب سازی پروردگار اعتماد کند، زیرا همه ی عوامل در دست اوست.

«واعظ درونی» نیاز دیگر مؤمن است

عقل و وجدان، یک چراغ باطنی است که خوبی ها را به انسان نشان می دهد و اگر خلاف و بی خردی کرد، او را ملامت می کند. در روایات است: کسی که از درون خود، واعظ و پند دهنده ای نداشته باشد، اندرزهای دیگران چندان سودی به او نمی رساند. بیداری فطرت و فعال بودن وجدان، نقش عمده ای در اصلاح شخص و بازداشتن او از جرم و گناه دارد.

نصیحت پذیری

نصیحت پذیری سومین نیازی است که در این حدیث مطرح است. تواضع در آن است که اگر کسی خیرخواهانه انتقادی کرد و موعظه و پندی داد، بپذیریم. گشودن آغوش باز به روی پندهای آموزنده و هشدارهای دلسوزان، نشانه خردمندی و عاقبت اندیشی است. هم از خداوند، توفیق بطلبیم، هم چراغ وجدان را در درون خود روشن نگه داریم، هم پند دیگران را به گوش جان بشنویم و بپذیریم.

خطاهای بزرگ سخن گفتن

خطاهای بزرگ سخن گفتن را بشناسید

خطاهای بزرگ در سخن گفتن از زبان جولیان ترژر مشهورترین مربی سخنوری،فن بیان و اصول ارتباط گیری موثر:

1- غیبت کردن: غیبت کردن هر چند ممکن است در بعضی موارد «محفل گرم‌ کن» باشد اما در ناخودآگاه مخاطب حس بی‌اعتمادی نسبت به گوینده ایجاد می‌کند و از او شخصیتی سطحی٬ خیانت‌کار و غیرقابل اتکا ترسیم می‌کند؛ کسی که در غیاب دیگران از آن‌ها بدگویی می‌کند یا عیب‌هایشان را آشکار می‌سازد٬ به احتمال زیاد نسبت به مخاطبان حاضر نیز اصول امانت‌داری و آبروداری را حفظ نخواهد کرد.

2- قضاوت کردن: نیز یکی از خطاهای سخن گفتن به شمار می رود.کسانی که مدام همراه با قضاوت‌ سخن‌ می‌گویند٬ همواره در مخاطبان خود این احساس را ایجاد می‌کنند که آن‌ها نیز در معرض قضاوت او قرار دارند. یعنی هم‌زمان که به صحبت‌های او گوش می‌دهند بخشی از حواس و افکارشان مشغول این نگرانی و اضطراب می‌شود که گوینده نسبت به خود آن‌ها چه قضاوتی خواهد کرد.

3-منفی‌بافی: هم‌صحبتی و حتی هم‌نشینی با کسانی که عادت به «منفی‌بافی»‌ دارند بسیار دشوار و فرساینده است. چنین افرادی مدام احساسات ناخوش‌آیند٬ سنگین و تلخ خود را به مخاطب تزریق می‌کنند و بعد از مدتی او را خسته٬ بی‌رمق و عاصی می‌کنند.

4- غر زدن: وی «غر زدن»‌ را «ورزش ملی»‌ کشورش انگلستان می‌خواند. کسانی که عادت به «غر زدن» دارند٬‌ تصویر انسانی «منفعل» و «ضعیف»‌ و «قربانی» از خود ارائه می‌دهند و به اعتبار و اقتدار خود نزد دیگران لطمه می‌زنند.

4- مُقصر یابی: در روابط فی مابین انسان ها تاثیرگذار است. بعضی‌ها عادت دارند که در تمام تحلیل‌ها٬ صحبت‌ها و نظرات‌شان به جای «راه‌حل» به دنبال «مقصر» بگردند. چنین افرادی تصویر انسانی «بی‌مسئولیت» از خود می‌سازند که هدفش «تبرئه» خود و «تنبیه» دیگران است و قابلیت «هم‌فکری» و «هم‌کاری» سازنده ندارد.

5- بزرگ‌نمایی: کسانی هستند که هرگاه می‌خواهند یک اتفاق یا خاطره یا شرایطی را توصیف کنند آنچنان به آن شاخ و برگ می‌بخشند و در تشریح آن شور و هیجان اضافه به خرج می‌دهند که باورش برای مخاطبان دشوار می‌شود. این افراد هر چند قصد «دروغ‌گویی» ندارند اما به تدریج اعتبارشان را نزد دیگران از دست می‌دهند و به عنوان افرادی غیرقابل اعتماد شناخته می‌شوند.

 6- مطلق‌گرایی: بسیار مهم است که یک گوینده در صحبت‌ها٬ نظرها و تحلیل‌هایش میان «فکت» (Fact) و «نظر شخصی» به طور مشخص تفکیک قایل شود. کسانی که نظرها و باورهای شخصی خودشان را به عنوان «حقیقت مطلق» بیان می‌کنند٬ شخصیتی «مستبد» و «تحمیل‌گر» از خود نشان می‌دهند و فضای گفت‌وگو را به میدان «جدال» و «جنگ قدرت» تبدیل می‌کنند.

7 و 8-  کنایه گویی و زخم زبان: کسانی که عادت به طعنه و کنایه زدن دارند٬ روابط‌شان را با دیگران از حالت طبیعی به سطح «نیت‌خوانی» و «منظور یابی» تنزل می‌دهند. گاهی تنها یک طعنه یا زخم‌زبان کافی است تا رابطه‌ای را از حالت صداقت و یک ‌دلی به لایه‌های تاریک و پیچیدهء نیت‌خوانی و ریاکاری و خشونت‌های پنهانی فرو ببرد و آن را فرساینده و آزاردهنده کند. کسانی که چنین خطایی مرتکب می‌شوند٬ شخصیتی سطحی٬ متظاهر و بدنیت از خود به نمایش می‌گذارند و دیگران را از خود طرد می‌کنند.

عادل‌ترین و بهره‌مندترین مردم چه کسانی هستند؟

عادل‌ترین،زیرک‌ترین و بهره‌مندترین مردم چه کسانی هستند؟

وَ أَعدَلُ النَّاس مَن رَضِیَ لِلنَّاسِ ما یَرضَیٰ لِنَفسِه وَ کَرِهَ لَهُم ما یَکرِهُ لِنَفسِه وَ أَکیَسُ النَّاس مَن کانَ أَشَدَّ ذِکراً لِلمَوْتُ وَ أَغبَطُ النّاس مَن کانَ تَحتَ التُّرابِ قَد أَمِنَ العِقاب وَ یَرجُو الثَّوَاب (۱)

می‌فرماید عادل‌ترین مردم آن کسی است که برای مردم همان چیزی را بخواهد که برای خود می‌خواهد. هر آن چیزی را که برای خود خوش نمی‌دارد و راضی نمی‌شود، برای مردم هم آن را خوش ندارد و راضی نشود.

این زیرک‌ترین مردم است؛ آن کسی که بیشتر به یاد مرگ باشد این زیرک است. آن کسی که از یاد مرگ غافل می‌شود، این ناهوشیار است، ناهوشمند است؛ این زیرکی نیست.

بهره‌مندترین مردم کیست؟ بهره‌مندترین مردم آن کسی نیست که از امتیازات مادی و دنیایی برخوردار است؛ [پس] کیست؟ آن کسی که در زیر خاک، آنجایی که همه ناگزیر سر و کارمان بدون تردید به آنجا خواهد افتاد، در آنجا «قَد أَمِنَ العِقاب» از عذاب الهی ایمن باشد «وَ یَرجُو الثَّوَاب» امید پاداش الهی و لطف الهی را داشته باشد.

۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۷۲

[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج مورخ 95/01/24]

اصل انسان !

اصل انسان !

عن الصادق عليه السلام قال کان امیرالمومنین علیه السلام یقول«کان یقول»یعنی عقیده حضرت این بود، مکرر این مطلب را بیان می فرمود:أصلُ الإنسانِ لُبُّه و عَقلُهُ و دِينُهُ …( امالی ص 312 )

 این ظواهر و شئونات اجتماعی ملاک و علامت انسانیّت نیست. رهبر، فرمانده، مدیر... این ها چیزهایی نیست که شخصیت و اصل انسان را معرفی کند. اصل انسان عبارت است از لبُّ، عقل و دین. تفاوت لبّ و عقل این است که عقل یعنی همین دستگاه محاسبه ذهنی انسان که مفاسد و مصالح را محاسبه می کند. (اما) لب اخص از این است .

لب یعنی آن دستگاه محاسبه عقلانی انسانی که خالص باشد،ناب باشد.گاهی این دستگاهِ محاسبه، به هواها و هوس ها، به حبّ و بغضها آلوده می شود، و اختلالی در این دستگاه محاسبه بوجود می آید... و عقلِ او را تحت الشعاع قرار می دهد.(و منجر به بروز گرفتاری هایی در فرد و جامعه می شود. ولی ) لُب آن عقلی است که از این گرفتاری ها آزاد است، عقل ناب و خالص که در قرآن به اولوالالباب از آن یاد شده است؛ یعنی صاحبان عقلها و خرد هایی که از گرفتاریهای متعارف عقلای عالم آزادند.

پس فرمود: اصل الانسان لبُّه، اگر لب به این معنا در انسانی بود، این، حقیقتِ وجود او و ماهیّتِ حقیقیِ او است. و دستگاه محاسبه و دین اوست. که البته این سه چیز تداخل با یکدیگر دارند. یعنی همین موجب می شود که انسان دارای لب باشد. دین مثل یک راهنمای عاقلی انسان را هدایت می کند. ... دین دست عقل را می گیرد ،سعی می کند که نگذارد عقل کج روی پیدا کند. حال انسانی که دارای لُبّ و عقل و دین است برایش فرقی نمی کند که لباسش به این رنگ باشد یا آن رنگ، شئونات اجتماعی داشته باشد یا نداشته باشد، مردم احترامش بکنند یا نکنند.

[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج ، 1393/12/19]

هرجا که نمک بخوریم نمکدان نمی شکنیم!

هرجا که نمک بخوریم نمکدان نمی شکنیم!

 در اصفهان شخص تاجری در همسایگی یکی از اشرار زندگی می کرد. این شخص شبها افراد لا ابالی را در خانه اش جمع می کرد و سر و صدا به راه می انداخت. شخص تاجر که فردی نماز شب خوان و متدین بود از دست این جوان ناراحت شد، پیش مرحوم ملا محمد تقی مجلسی آمد و از دست همسایه اش که رئیس اشرار بود و شبها عربده و داد و بیداد راه می انداخت و مزاحمت ایجاد می کرد شکایت کرد.

ملا محمد تقی مجلسی فرمود یک شب این افراد را برای صرف شام به خانه ات دعوت کن، من هم به خانه ات می آیم. شخص تاجر رئیس اشرار را به همراه نوچه ها و اطرافیان او را برای شام به خانه اش دعوت می کند. آنها هم قبول کرده و به خانه او می آیند، در حالی که خبر نداشتند قرار است علامه مجلسی هم به مجلس بیاید. ناگاه مرحوم علامه وارد اتاق شد و مستقیم رفت پیش رئیس اشرار نشست. بعد از سلام و احوالپرسی با او گرم گرفت و پرسید: وضع و مرام شما در زندگی چگونه است؟برنامه تان در زندگی چیست؟ آن شخص هم با زبان مخصوص افراد داشی و لات می گوید ؟ مرام ما این است که هرجا که نمک بخوریم نمکدان نمی شکنیم.

علامه مجلسی می فرماید:دروغ میگویی! رئیس اشرار گفت:چطور؟! علامه می گوید: تو مگر یک عمر نمک خدا را نخورده ای؟چرا نمکدان می شکنی؟! تو که میگویی من نمکدان نمی شکنم، پس این کارها چیست که انجام میدهی؟ رئیس اشرار با شنیدن همین یک کلمه منقلب شد و از همه بدی هایی که کرده بود توبه کرد. به دنبال او هم تمامی افرادش توبه کردند.

[ در محضر آیت الله مجتهدی رحمه الله علیه ، جلد اول ، ص 339 ]

۹ شاهد که در روز قیامت علیه شما شهادت می‌دهند

۹ شاهد که در روز قیامت علیه شما شهادت می‌دهند
 
 خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «روزی که شاهدان به پا می خیزند»، اما این شاهدان چه کسانی هستند؟

 یکی از مسائل مهم قیامت وجود گواهان مختلف است، گرچه خدا نیازی به شاهد ندارد ولی انسان طوری است که هر چه حضور شاهدها را بیشتر احساس کند، برای تربیت و تقوای خود عامل مهمتری می‌یابد. برای نمونه توجه شما را به ماجرایی خواندنی جلب می‌کنم؛ روزی جناب عقیل خدمت حضرت علی(ع) رسید و تقاضای سهم بیشتری از آن امام عادل(ع) نمود، حضرت(ع) فرمود روز جمعه بیا ، عقیل هم آمد، حضرت دست او را گرفت و به نماز جمعه برد و آن جمعیت انبوه را به عقیل نشان داد و سپس فرمود: سهم بیشتر از بیت‌المال دادن، یعنی دزدیدن حق این همه مردم، عقیل که نگاهی به آن جمعیت کرد از درخواست خود پشیمان شد و رفت.

آری حضور مردم و گواهان و شاهدان هرچه بیشتر باشد شرمندگی زیادتر است، بعد از این مقدمه وارد اصل بحث می‌شویم که گواهان در قیامت متعددند و قرآن می‌فرماید: « یَوم یَقوم الاشهاد» (آیه ۵۱ سوره مؤمن) روزی که شاهدان به پا می خیزند. اما این شاهدان چه کسانی هستند؟ با مراجعه به قران کریم و استفاده از آیات، مطلب را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

اولین شاهد خداست

در قرآن می‌خوانیم: «اِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَىْ ءٍ شَهیدٌ» (آیه ۱۷ سوره حج) همانا خداوند بر همه چیز گواه است و همچنین در آیه‌ای دیگر می‌خوانیم: «إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا» (آیه ۱ سوره نساء) همانا خداوند مراقب شماست، و نیز «كَانَ اللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطًا» (آیه ۱۲۶ سوره نساء) و خداوند بر همه چیز احاطه دارد، پس با این استناد اولین گواه و شاهد در دنیا و آخرت ذات مقدس الهی است.

دومین شاهد پیامبران‌اند

یکی دیگر از شاهدان در قیامت پیامبران بزرگوار(ع) هستند که قرآن می‌فرماید: «وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا» (آیه ۴۱ سوره نساء) ما تو را، قیامت در حالی که گواه مردم هستی حاضر می‌کنیم، در جای دیگر می‌خوانیم: «وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلاء» (آیه ۸۹ سوره نحل) روزی که از میان هر قوم و امتی شاهدی از خودشان بر می‌انگیزیم بنابراین شاهد هر امتی در قیامت پیامبر همان امت خواهد بود و شاهد تمام انبیاء شخص رسول اکرم(ص) است.

سومین گواه امامان معصوم(ع) هستند

در قران کریم می‌خوانیم: «وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا»(آیه ۱۴۳ سوره بقره) و بدین گونه ما شما را یک امت معتدل و میانه قرار دادیم تا شاهد بر مردم باشید و رسول خدا(ص) هم بر شما شاهد باشد.

برای متوجه شدن این آیه باید مراجعه کنیم به تفسیر آن، که در تفسیر صافی در رابطه با این آیه حدیثی را از کتاب کافی نقل کرده که امام محمد باقر(ع) فرمودند: که آن امت وسط (که شاهدانند) تنها ما هستیم، و نیز در همان تفسیر چنین می‌خوانیم که امام صادق(ع) فرمودند: در هر دوره و قرنی امامی هست که گواه و شاهد بر مردم هستند. لذا سومین شاهد در روز قیامت امامان معصوم(ع) هستند.

چهارمین شاهد فرشتگان هستند

در قران می خوانیم: «وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ» (آیه ۲۱ سوره ق) روز قیامت هر انسانی در پیشگاه عدل الهی حاضر می‌شود در حالی که در کنار او هم فرشته‌ای است که او را به محشر سوق می‌دهد و هم فرشته‌ای است که شاهد کارهای انجام شده اوست.
چهارمین شاهد در روز قیامت فرشتگان هستند، فرشتگانی که در قیامت گواه بر اعمال انسانند ممکن است همان گروه از مامورانی باشند که اعمال ما را در دنیا ضبط می‌نمایند و ممکن است سایر فرشتگان باشند.

پنجمین شاهد زمین است

یکی دیگر از شاهدان زمین است که در قرآن کریم می‌خوانیم: «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا» (آیه ۴ سوره زلزال) زمین در قیامت خبرهایش را بازگو می‌کند.
شهادت زمین در آن روز یا به وسیله ی وضع و نظامی که پیدا کرده است، همانگونه که ما به یکدیگر می گوئیم چشم تو شهادت می‌دهد که دیشب خواب نکرده‌ای و رنگ تو گواه آن است که ترسیده‌ای و یا عصبانی یا شاد شده‌ای، زمین آن روز هم دچار زلزله‌ای بسیار بزرگ می‌شود و بعد از کنده شدن کوه‌ها و به حرکت در آمدن آن‌ها و بهم خوردن و قطعه قطعه و سپس شن شدن آن‌ها با ما حرف ها دارد، وضع و نظام آن روز به ما مطالبی را می‌فهماند، همانگونه که دایره‌های تنه درخت پس از بریده شدن به ما تاریخ آن را می‌فهماند و همانگونه که نوشته ها به ما مقدار اطلاعات نویسنده را می‌گوید، زمین هم همانطور است و طبق این معنا مراد از شهادت دادن زمین، گواهی اوضاع آن است نه گفتگو و کلام.

در حدیثی می‌خوانیم که رسول خدا(ص) در هر منطقه‌ای دو رکعت نماز به جا می‌آورد و می‌فرمود این مکان بر نماز ما شهادت می‌دهد.

ششمین گواه وجدان است

یکی از شاهدان در آن روز، وجدان زنده و عقل و چشم بیدار شده انسان است که در قرآن آیات بسیاری آمده است که بارها انسان با کمال صراحت به گناه و انحراف خود اقرار می‌کند، اقراری از عمق جان و از تمام وجود، اقراری که شاید از اقرار هر شاهدی پر سوز و گدازتر است، جالب این که در آن روز خداوند هم همان وجدان را قاضی قرار می‌دهد و به انسان خطاب کرده و می‌فرماید: «اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا» (آیه ۱۴ سوره اسراء) نامه عمل خود را بخوان! امروز روح و روان تو برای این که علیه تو گواهی دهند کافی است، همچنین در مناجات می‌خوانیم که می‌فرمایند: خدایا! هرگاه حساب مرا به خود من واگذار کنی جزای خویش را جز قهر و غضب و آتش دوزخ تو چیز دیگری نمیدانم.

هفتمین شاهدان اعضای بدن هستند

یکی از شاهدها در قیامت اعضای بدن (دست و پا و پوست و زبان) هستند که قرآن می‌فرماید: «يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ» (آیه ۲۴ سوره نور) روزی که زبان ها و دست و پاهای مردم بر ضررشان گواهی می‌دهند و گاهی بر دهانشان مهر خورده و تنها ددست و پاها سخن می‌گویند.

جالب آنکه انسان که این گواهی را از چشم و گوش و پوست خود می‌بیند با کمال ناراحتی و شرمندگی به پوست خود می‌گوید چرا در این روز از آن گناهان رسوا و شرم آوری که توسط تو مرتکب شده‌ام پرده برداشته و گواهی می‌دهی؟!

پوست جواب می‌دهد، خداوندی که همه چیز را به نطق و گفتگو در می‌آورد ما را نیز به گواهی و سخن گفتن وادار نمود.

هشتمین شاهد زمان است

یکی دیگر از شاهدان زمان (وقت) است که امام علی(ع) فرمود: «ما من یوم یمر علی ابن ادم الا قال له ذلک الیوم انا یوم جدید و انا علیک لشهید ...اشهد لک به یوم القیمه»
هیچ روزی بر انسان نمی‌گذرد مگر آن روز به انسان هشدار می‌دهد که من امروز برای تو روز نو هستم و گواه کارهایی خواهم بود که در من انجام می‌دهی و در روز قیامت به انها شهادت خواهم داد، بنابراین سعی کن در این روز استفاده کامل خودت را در راه سعادت ابدی انجام دهی.

نهمین گواه خود عمل است

و اخرین شاهد در قیامت خود اعمال و کرده‌های انسان است که به صورت جسم در برابر انسان نمودار می‌شوند که در قرآن کریم می‌خوانیم:
«فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (آیه ۵۴ سوره یاسین) امروز بر كسى هيچ ستم نمى‌‏رود جز در برابر آنچه كرده‌‏ايد پاداشى نخواهيد يافت، و نیز «وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا» (آیه ۴۹ سوره کهف) روز قیامت انسان رفتار و کردار دنیای خود را در برابر خود حاضر می یابد.

غافل ترین مردم کیست؟

غافل ترین مردم کیست؟

 قالْ وَ أَغفَلُ النّاس مَن لَم یَتَّعِظ بِتَغَیُّرِ الدُّنیا مِن حالٍ إِلی حال (۱)

غافل‌ترین مردم آن کسی است که از این تغییرات و تبدّلاتی که در عالم وجود و در میان انسان‌ها بالخصوص به وجود می‌آید موعظه نگیرد، پند نگیرد، این [شخص] غافل است. چون پُر است این دنیا از موجبات پند.

 وَ سَکَنتُم فی مَسَاکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُم (۲) این آیات کریمه‌ی قرآن به کسانی که به دولت و مقامی رسیدند تذکر می‌دهد که اینجایی که شما امروز نشسته‌اید، قبل از شما یک عده‌ی دیگری نشسته بودند، آنها رفتند، شما آمدید. این تبدّل حالات است.

 انسان باید از این تغییر مسیر تاریخ بشر، بالا رفتن‌ها و پایین آمدن‌ها در عالم پند بگیرد. پند هم انواغ و اقسامی دارد؛ یعنی فقط این نیست که انسان احساس کند که این نعمت زوال‌پذیر است -این یکی از پندها است- اگر من و شما امروز نعمتی داریم، دیگرانی هم قبل از ما بودند که این نعمت را داشتند و از آنها گرفته شد.

 در سطح دنیا هم همین‌جور است؛ از من و شما هم این نعمت ممکن است گرفته بشود؛ تصور نکنیم [این نعمت] ابدی است، تصور نکنیم امضاشده و تضمین‌شده و قطعی است؛ این نعمت را بایستی با شکر الهی و ادای وظیفه‌ی نعمت حفظ کرد.

 ۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۷۲

۲) بخشی از آیه‌ی ۴۵ سوره‌ی مبارکه‌ی ابراهیم

و در خانه‌‌های کسانی که بر خود ستم کردند ساکن شدید؛ و برای شما روشن گردید که با آنها چگونه معامله کردیم؛ و مثل‌‌ها برای شما زدیم؛ [باز هم بیدار نشدید.]

[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج مورخ 95/01/22]

ارزش علم و مذمت بخل و حسد

ارزش علم و مذمت بخل و حسد

 وَ أَکثَرُوا النّاسِ قِیمَةً أَکثَرُهُم عِلماً (۱) [ارزشمندترین مردم کسی است که علم بیشتر داشته باشد]

اینجا اهمیت علم را بیان می‌کند؛ البته این به معنای نادیده گرفتن ارزش تقوا و عمل و این چیزها نیست؛ در فرض تساوی افراد از جهت تقوا یا از جهت عمل یا از جهات اخلاقی دیگر، آن وقت آن کسی ارزشش بالاتر است که دانش بیشتری دارد.

وَ أَقَلُّ النّاسِ قیمَةً أَقَلُّهُم عِلماً [کم‌ارزش‌ترین مردم کسی است که دانش کمتر داشته باشد]

هیچ بیانی برای ارزش‌گذاری بر روی دانش به این وضوح و به این روشنی نیست. نظر اسلام این است. جامعه‌ی عالِم را اسلام می‌پسندد. همت اسلام و احکام اسلامی و نظام اسلامی در هر دوره‌ای بر تربیت عالمان و انسان‌های عالم و دانشمند گماشته شده است.

وَ أَقَلُّ النّاسِ لَذَّةً أَلحَسُود  [از میان مردم، حسود، در زندگی از همه کم‌تر لذت می‌برد]

از زندگی لذت نمی‌برد -از لذات معمولی زندگی- به خاطر حسد؛ در درون او یک موریانه‌ای وجود دارد که پایه‌های راحت و تمتع او را می‌پوساند و پوک می‌کند و خراب می‌کند؛ تقصیر کسی هم نیست، مربوط به خودش است. باید با حسد در درون خود مبارزه کنیم.

وَ أَقَلُّ النّاس راحَةً أَلبَخِیل [از میان مردم، بخیل، در زندگی از همه کم‌تر آسایش دارد]

آن کسی که چیزی دارد و بخل می‌ورزد، نسبت به مال خود آن‌چنان دلبسته است که دائم در حال نگرانی و دغدغه است، نبادا کم بشود، نبادا بخورند، نبادا ببرند، نبادا ضایع بشود، دائم، این آسایش دیگر ندارد.

۱) الامالی شیخ صدوق، صفحه‌ی ۷۳

[ شرح حدیث از امام خامنه ای مدظله العالی در مقدمه درس خارج مورخ 95/01/18]

تفاوت عشق و ازدواج

تفاوت عشق و ازدواج

یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت و باارزش بود، وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته، و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید این هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده، من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم.

چند روز بعد پدربزرگم ازم پرسید، کتابت رو خوندی؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت. همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت، اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش، به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه‌هاش رو ورق زدن وسعی می‌کردم از هر صفحه‌ای حداقل یک مطلب رو بخونم. در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو از دستم بیرون کشید و رفت.

 فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج و عشق مثل اون کتاب و روزنامه می‌مونه ازدواج اطمینان برات درست می‌کنه که این زن یا مرد مال تو هستش، مال خود خودت، اون موقع هست که فکر می‌کنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم، همیشه می‌تونم شام دعوتش کنم، اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت بعدی این کارو می‌کنم هرچقدر اون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی، اما وقتی که این باور در تو نیست که این آدم مال منه، و هر لحظه فکر می‌کنی که خوب این که تعهدی نداره، می‌تونه به راحتی دل بکنه و بره، مثل یه شیء با ارزش ازش استفاده می‌کنی و همیشه ولع داری که تا جایی که ممکنه ازش لذت ببری، شاید فردا دیگه مال من نباشه، درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه…و این تفاوت عشق است با ازدواج.

پاسخ رهبری به ۱۰ پرسش درباره اقتصاد مقاومتی

پاسخ رهبری به ۱۰ پرسش درباره اقتصاد مقاومتی

پس از ابلاغیه سیاستهای اقتصاد مقاومتی، رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانی در حرم مطهر رضوی به سؤالات و ابهاماتی که در این باره مطرح شده بود پاسخ دادند.

آنچه در ادامه می‌آید پاسخ به این ده سوال است :

 ۱. اقتصاد مقاومتی چه هست و چه نیست؟ خصوصیّات مثبت آن و خصوصیّات منفی و سلبیِ آن چیست؟ 

 ۱.یک الگوی علمی متناسب با نیازهای کشور ما است، امّا منحصر به کشور ما هم نیست

۲.درون‌زا و برون‌گرا است درون‌گرا نیست ۳.مردم‌بنیاد ۴. دانش‌بنیان ۵.عدالت‌محور ۶.همیشه بارور خواهد بود و به مردم کمک خواهد کرد...

ادامه نوشته